چگونه در نویسندگی حرفه ای شویم ؟


آیا شما یک نویسنده حرفه ای هستید یا مایل هستید که یکی از ما باشید؟ برای رسیدن به موفقیت به عنوان یک نویسنده، قوانین اساسی چه هستند؟ خب اگر شما یک نویسنده مشتاق هستید، لطفا به توصیه هایی که در زیر به آن ها اشاره شده عمل کنید تا حرفه ای تر باشید. این اصول نه تنها در این شغل بلکه در تمام مشاغل باعث حرفه ای تر شدن میشود.


بسیاری از نویسندگان شکست خورده اند زیرا روزها را در زندگی خود تلف کرده اند. اگر از خانه کار می کنید، هر روز صبح زود بیدار شوید، دوش بگیرید و لباس بپوشید همانطور که اگر قرار بود کار کنید. بسیاری از نویسندگان موفق به طوری سخت تر از ساعت کاری دیگران کار می کنند. 


ورزش های بدنی برای بدن مناسب است؛ مغز و حس خودتان را دائما آماده نگه دارید مثلا وقتی درحال تایپ نوشته ای هستید گه گاه انگشتان خود را ماساژ دهید و یا هر یک ساعت از صندلی بلند شید و کمی حرکات کششی انجام دهید تا فشار خونتان در حد نرمال بماند اما اینها حداقل کاری است که میتوانید به عنوان نرمش انجام دهید و نکته مهم ورزش های واقعی صبحگاهی هستند


  اگر ایده نوشتن کتاب یا هر چیزی به فکرتان رسید سریعا آن را یادداشت و اگر فرصت بود ویرایش کنید تا بعدا اگر وقت آزاد داشتید بیشتر و بهتر روی آن موضوع تمرکز کنید.


تمرکز کنید و فکرتان را حداقل برای ده دقیقه و حداکثر برای نیم ساعت از موضوعات مختلف رها کنید تا آشفتگی برای شما پیش نیاید این کار را من برای عصر ها پیشنهاد میدهم زیرا در این ساعات یعنی بین ۲:۰۰ بعد از ظهر تا ۶:۰۰ غروب بیشتر ذهنمان درگیر مشکلات میشود و باید مثل یک آنتی ویروس عمل کنیم و همانطور که بعد از کارهای خاصی کامپیوتر خود را اسکن میکنیم فکر خودمان را هم اسکن کنیم.


زنده زنگی کنید:هر روز وقت خاصی را برای تماشای پرندگان، بازی با کودکان، صحبت با سالمندان، پیاده روی، شعر خواندن، گوش دادن موسیقی کلاسیک، رنگ آمیزی، رانندگی در غروب و غیره اختصاص دهید زیرا بدون چنین تجربه هایی در زندگی، نوشتن دشوار است.

یک وبسایت داشته باشید، اگر شما یک نویسنده اید یا بازیگر فرقی نمیکند زیرا افراد حرفه ای افرادی هستند که در زمینه شغلی خود یک رسانه دارند حداقل یک اکانت در شبکه های اجتماعی زیرا باعث میشود شما مدام بنویسید و انتشار دهید و در گاهی اوقات می بینید خیلی مطالب انتشار دادید و باید حالا چه مطلبی انتشار دهید که خاص باشد همین موضوع باعث میشود شما دنبال یادگیری بیشتر باشید و از فکرتان کار بکشید که بتوانید یک محتوا آماده کنید و درآخر انتشار دهید پس داشتن یک سایت یا یک اکانت در شبکه های اجتماعی را فراموش نکنید.


یکی دیگر از اصول حرفه ای گری در نویسندگی این است که شما در زمینه شغلی تان افراد سرشناس و کاردرست را بشناسید برای روشن کردن این بحث من یک مثال میزنم مثلا آقای x رشته دانشگاهی او IT هست و حرفه و شغل او هم در همین زمینه هست، اگر از او سوال کنیم افراد موفق در این زمینه یا زمینه های مرتبط با شغل او چه کسانی هستند چه در کشور او و چه در جهان او باید بتواند حداقل پنج نفر را مثال بزند و دلیل موفقیت آنها را بداند دلیل روشنی هم دارد.علاوه بر این اصولا شناختن و دنبال کردن مجلات و سایت های مرتبط با شغل فعلی هم ضروری هست.


هرگز هرگز و هرگز دروغ نگویید، شاید کمی ساده یا مضحک به نظر برسد اما اگر از دید حرفه ای گری بخواهیم به این موضوه نگاه بکنیم و به جزییات برویم میتوانیم بهتر متوجه مهم بودن مسعله شویم من برای این موضوع هم مثالی میزنم مثلا شما ماشینتان خراب شده و مشکلش از اتصال یک سیم است شما آن را پیش مکانیک میبرید اما مکانیک برای سود بیشتر به شما میگوید فلان قطعه اتوموبیل شما سوخته و برای سود بیشتر هم شمارا به زحمت می اندازد و هم از حرفه ای گری خود را عقب تر میبرد.

مثال های بیشتری هم میتوان زد مثل بدقولی مدیر به کارمندان وغیره...


تک روی نکنید:

اگر شما چندین پروژه را باهم انجام میدهید مثلا هم درحال نوشتن یک نمایشنامه هستید و هم میخواهید کتاب تکمیل شده خود را تایپ و ویراستار کنید حتما از یکی کمک بگیرید شاید لازم باشد یک نویسنده معتمد استخدام کنید، برای این‌کار نویسنده‌های با تجربه این تیم در خدمت هستند، برای ارتباط با نویسندگان لطفا روی این لینک کلیک کنید.

  

به روز باشید:همیشه سعی کنید با تکنولوژی روز کار کنید همه ما میدانیم که  نسل کتاب های چاپی درحال منقرض شدن هستند و دیگر کمتر کسی هست که حاظر باشد برای چاپ فیزیکی هزینه کند الان وقت آن است که پروژه خود را به دست فرمت pdf یا ebook بسپارید تا با هزینه کمتر کتابتان فروخته شده و مشتریان راحت تر به آن دسترسی پیداکنند  یا بجای نوشتن از موتور های تبدیل صوت به متن استفاده کنید اصولا اکثر نویسنده ها بعد از نوشتن چندین پاراگراف دستهایشان خسته شده و نیاز به دقایقی استراحت دارد و همین موضوع وقت گیر است اما حرفه ای ها از تکنولوژی به عنوان پله ای دیگر برای پیشرفت استفاده میکنند و همه ما شاهدیم که همیشه خوش درخشیده اند.



هرگز نوشتاری را به صورت رایگان ننویسید (مگر اینکه برای سازمان خیریه باشد) زیرا شما زحمت می کشید و اگر قرار باشد کسی از آثارتان لذت ببرد باید پول پرداخت کند زیرا مهم است که همیشه برای روز مبادا پول ذخیره شود، فکر نکنید که از تجارت نوشتاری خود فاصله دارید یا ممکن است عقب افتاده باشید.


اصولی که گفته شد فقط بخشی از حرفه ای گری هستند و این موضوع ادامه دارد.....

  • ۰ کامنت‌ها
    • تیم نویسندگی
    • جمعه ۲۸ دی ۹۷

    طنز چیست؟

    طنز چیست!!؟

    تعریف طنز را از دیدگاه مرحوم عمران صلاحی در زیر می آوریم

    هر اصطلاحی را با ضد آن بهتر می‌توان شناخت و تعریف کرد. در ادب کهن، برای مضاحک دو اصطلاح بوده است: هجو و هزل. هجو، ضد مدح است و هزل ضد جد. به عبارت دیگر، هدف هجو انتقاد است و هدف هزل، شوخی. با این توضیح که آن انتقاد و این شوخی بیشتر جنبه‌ی شخصی و خصوصی داشته است.
    وقتی هجو از حالت شخصی در می‌آید و جنبه عام به خود می‌گیرد، تبدیل به طنز می‌شود. وقتی هم هزل از دایره محدود و خصوصی‌اش در می‌آید، تبدیل به فکاهه می‌شود. در ادب کهن به هزل معتدل، «مطایبه» می‌گفتند که خیلی نزدیک به فکاهه امروز است.
    برای این که خواننده گیج نشود، خیلی خلاصه عرض می‌کنم که طنز، شکل تکامل یافته هجو است و فکاهه شکل تکامل یافته هزل. آنچه این دو را به هم پیوند می‌دهد، عنصر خنده است. با این تفاوت که خنده طنز به خاطر انتقاد است و خنده فکاهه به خاطر شوخی.
    در همین جا یادآوری کنم هر چیزی که بتواند انسان را بخنداند، ارزشمند است. خنده، جسم و روان انسان را تقویت می‌کند و او را در برابر مشکلات مقاوم می‌سازد. همین جاست که آثار فکاهی هم ارزش پیدا می‌کند. بعضی‌ها فکاهه را در برابر طنز دست کم می‌گیرند. اما من یک فکاهه خوب را به یک طنز بد ترجیح می‌دهم اگر طنز بیشتر جنبه سیاسی و اجتماعی به خود می‌گیرد، فکاهه هم می‌تواند بعد فلسفی پیدا کند. طنز و فکاهه دوش به دوش هم حرکت می‌کنند و مضاحک را می‌سازند. خنده طنز، نیشخند است و خنده فکاهه نوشخند. جامعه بشری، هم به نیش احتیاج دارد و هم به نوش.
    آنچه به یک اثر، ارزش هنری می‌بخشد، نحوه اجرای آن است. بیش‌تر مضامین اشعار حافظ را قبل از او شاعران دیگر گفته‌اند، پس چرا مال حافظ مانده است و مال آنها نمانده. من فکر می‌کنم به دلیل اجرای بهتر حافظ است. حالا بیشتر به چگونه گفتن اهمیت می‌دهند تا چه گفتن. اگر چه جامعه سیاست زده، طنز را بالاتر از فکاهه می‌داند، من فکاهه‌ای را که خوب اجرا شده به طنزی که بد اجرا شده ترجیح می‌دهم.
    نمونه فکاهه:
    شخصی دعوی خدایی می‌کرد. او را پیش خلیفه بردند. او را گفت: « پارسال اینجا یکی دعوی پیغمبری می‌کرد، او را بکشتند.»
    گفت: «نیک کرده اند که او را من نفرستاده بودم !»
    عبید، رساله‌ی دلگشا
    نمونه طنز:
    شخصی از مولانا عضدالدین پرسید که: « چون است که در زمان خلفا مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار می‌کردند و اکنون نمی‌کنند؟»
    گفت: « مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی افتاده است که نه از خدایشان به یاد می‌آید و نه از پیغامبر!»
    عبید (همان رساله)
    طنز و فکاهه قالب‌هایی دارد و شیوه‌ها و شگردهایی. طنز و فکاهه در هر قالبی می‌گنجد: مقاله(مثل چرند و پرند دهخدا و آسمون و ریسمون پزشکزاد)، داستان(مثل شنل گوگول یا میهن‌پرست هدایت)، رمان( مثل دایی جان ناپلئون پزشکزاد و هاکلبری فین مارک تواین)، نمایشنامه(مثل بازرس گوگول یا خسیس مولیر)، لطیفه(مثل رساله دلگشای عبید) و حتی قصیده(مثل موش و گربه). خلاصه طنز و فکاهه در هر قالبی که فکر کنید می‌گنجد. از خاطره بگیرید تا سفرنامه.
    اما شیوه‌ها و شگردها:
    طنزنویس گاهی خودش را به کوچه علی‌چپ می‌زند،
    گاهی به در می‌گوید تا دیوار بشنود،
    گاهی می‌رود به گذشته. گاهی می‌رود به آینده،
    گاهی تعریف می کند؛ تعریفی که از صدتا انتقاد بدتر است. به قول قدیمی‌ها «ذم شبیه مدح». گاهی اوقات هم از یک نفر آن قدر تعریف می‌کنند که خود به خود تبدیل به طنز می‌شود. به این می‌گویند طنز غیر عمد. مثل قتل غیر عمد!
    یکی از شیوه‌های بسیار رایج، نقیضه‌سازی است(به قول اخوان ثالث). یعنی تقلید تمسخرآمیز از سبک جدی یک اثر دیگر. فرنگی‌ها به آن پارودی(Parody ) می‌گویند. مثل تقلیدی که مثلا مذهب اصفهانی در«تذکره یخچالیه» از «تذکره آتشکده» آذر کرده است. مذهب با یخچالیه خود، آتشکده آذر را نقض کرده است. او همان شیوه و شگرد آذر را به کار گرفته‌است. با این تفاوت که آذر در تذکره خود به شاعران واقعی پرداخته‌است و مذهب در تذکره خود به شاعران بند تنبانی.
    یکی دیگر از شیوه‌ها وارونه‌گویی است. مثل مقاله «پیشنهاد موقرانه» از جاناتان سویفت. سویفت در این مقاله برای جلوگیری از ازدیاد نفوس پیشنهاد می‌کند «بچه‌های فقرا را بپزند و روی میز اغنیا بگذارند.» فرنگی‌ها به این شیوه آیرونی(Irony) می‌گویند. دهخدا هم در بعضی از مقالات چرند و پرند این شیوه‌ها را به کار برده است.
    شیوه‌ها و شگردها زیاد است. فعلا به همین‌ها اکتفا می‌کنیم.
    طنزنویس سعی می‌کند مستقیم توی دل ماجرا نرود و از این شیوه‌ها استفاده می‌کند که حرفش را غیرمستقیم و چند پهلو بزند. او با طعنه و کنایه و ایما و اشاره پیش می‌رود تا با کسی تصادف نکند. با این حال گاهی دچار عوارض جانبی می‌شود.
    بیشتر مواقع طنز و طنزآوران را دست کم گرفته‌اند. در دیوان‌های شعر اغلب قصاید و غزلیات صدرنشین بوده‌اند و هجویات و هزلیات ته‌نشین. گاهی هم تهش افتاده است. مثل خبثیات سعدی که از ته خیلی از کلیات‌ها(مثل عملیات‌ها) افتاده است.
    دیگر به این نمی‌شود گفت «کلیات»، چون کلیه‌هایش را در آورده‌آند. به نظر من خبثیات سعدی از نظر سبک‌شناسی، الگوی عبید زاکانی بوده است. سعدی با خبثیاتش راهگشای عبید بوده است.
    درمطبوعات هم طنز و شوخی را می‌بردند به آخر نشریه. خوشبختانه در سال‌های اخیر به ارزش طنز و کاریکاتور بیشتر پی برده‌اند و هر نشریه‌ای سعی دارد جایی را به این دو مقوله اختصاص دهد و بهترین صفحات را در اختیار طنزنویس و کاریکاتوریست قرار دهد.
    دست کم گرفتن طنزنویس در جاهای دیگر هم صدق می‌کند. معمولا کسانی که درباره رمان‌نویسی کتاب می‌نویسند، رمان «دایی جان ناپلئون» را از قلم می‌اندازند و یادشان می‌رود که طنزنویسان چه نقشی در رمان‌نویسی داشته‌اند. اگر گوگول نبود، داستایوسکی پیدا نمی‌شد. اگر مارک تواین نبود همینگوی پیدا نمی‌شد.
    اگر لارنس استرن نبود، جیمز جویس پیدا نمی‌شد. مگر پدر رمان‌نویسان جهان سروانتس طنزپرداز نیست؟ چرا جای دوری برویم اگر دهخدا نبود، جمال‌زاده و هدایت هم پیدا نمی‌شدند. پس به قول عبید: هزالان را خوار مدارید و در آنها به چشم حقارت منگرید، یا به قول سنایی: هزل من هزل نیست تعلیم است. یا به قول مولانا: هزل تعلیم است آن را جد شنو/ تو مشو برظاهر هزلش گرو. و به راستی که چنین است. حتی در لطیفه ساده‌ای که چیزی در آن نیست، حکمی نهفته است.
    یاد لطیفه‌ای در مثنوی مولانا افتادم. نی زنی در حال نواختن نی، خیلی به خودش فشار آورده، بر اثر این فشار، صدای وارونه ای شنیده می‌شود که به قول پزشکزاد منشا انسانی دارد. نی زن، نی خود را به محل تولید صدا تقدیم می‌کند و می‌گوید: «گر تو بهتر می‌زنی، بستان بزن» که این مصراع تبدیل به ضرب‌المثل شده است. ببینید چه حکمتی در آن نهفته است . خیلی‌ها این ضرب‌المثل را به کار می‌برند، بدون این که لطیفه‌اش را بدانند.
    شاعران بزرگ ما هیچ‌گاه از طنز و شوخ طبعی دور نبوده‌اند. از سنایی و عطار بگیر تا حافظ و مولانا و نظامی و سعدی جامی و خیام. حتی فردوسی بزرگ: به دشت آهوی ناگرفته مبخش!
    بعضی از کشورها شهری را مرکز طنز و فکاهه خود قرار داده اند. مثلا خانه طنز و فکاهه بلغارستان در شهر گابرود Gabrovo است. هر سال یک هفته در آنجا جشنواره طنز و فکاهه برگزار می‌شود، درهر همه زمینه‌ها. از شعر و داستان و نمایش نامه بگیر تا عکاسی و مجسمه سازی و کاریکاتور.
    مرکز طنز و فکاهه ترکیه هم «آق شهر» است که ترک‌ها آنجا را زادگاه «ملانصرالدین» یا به قول خودشان نصرالدین خوجا می‌دانند و هر سال در آنجا مسابقات کاریکاتور برگزار می کنند.
    من پیشنهاد می‌کنم در ایران هم شهر قزوین چنین مرکزیتی پیدا کند؛ به چند دلیل:
    عبید زاکانی، درخشان‌ترین چهره طنز کهن فارسی از قزوین برخاسته است
    دهخدا آغازگر طنز امروز ایران از قزوین درآمده است.
    دخو که لطیفه‌هایش همپای لطیفه‌های ملانصرالدین است از اهالی قزوین است. و با احتیاط عرض کنم که قزوین یکی از لطیفه خیزترین مناطق ایران است.
    سید اشرف حسینی بزرگترین طنزسرای زمان مشروطه، اصلش از قزوین است، اگرچه به گیلانی معروف شده است.
    چند تن از طنز نویسان و طنزسرایان و محققان و مترجمان طنز و فکاهه اهل قزوین‌اند، مثل جواد مجابی، مهشید امیرشاهی، بهاالدین خرمشاهی، مهدی سحابی و محمود بیرسیاقی. این آخری همکار دهخدا بوده و خدماتش به فرهنگ و ادب و لغت فارسی کم‌نظیر است. بهترین تصحیح آثار دهخدا، مخصوصا چرند و پرند از اوست. استاد، پنجاه تا از لطیفه‌های عبید را هم منظوم کرده که چاپ شده است.
    من خیلی جسارت کردم. ممکن است بگویید: رو که نیست سنگ پای قزوین است. همین جا تجلیلی و تحلیلی بکنم از سنگ پا!
    سنگ پا می‌تواند تعریف و تعبیری هم از طنزپرداز باشد. موجودی به ظاهر ناهموار و خشن که باعث پاکی و پاکیزگی می‌شود. سنگ پا در حین پاکسازی پا هم قلقلک می‌دهد. کسی که پایش تمیز باشد، با خیال راحت می‌تواند در مجامع، جورابش را در بیاورد. پس نتیجه می‌گیریم که سنگ پا با تمام روسیاهی، باعث رو سفیدی مردم می‌شود.
    پیشنهاد می‌کنم اگر قرار است نشریه ای در آید، اسمش را بگذارند سنگ پا. واقعا رو که نیست...

  • ۱ کامنت‌ها
    • تیم نویسندگی
    • پنجشنبه ۱۰ آبان ۹۷
    بالا رفتن