همین اواخر اردیبهشت ماهِ ۱۴۰۱ بود که برای دریافت نماد اعتماد (در خصوص writingteam.ir) اقداماتی به جامه عمل پوشانده شد، اما انگار این سازمان قصد داشت چنین جامه‌ای را از تن اقدامات‌مان درآورد؛ این کار گل به خودی است اما چه می‌توان گفت. در اواخر آذر ماه امسال موفق نیز شد. بنابراین تصمیم بر این شد از شرّ این نماد اعتماد که بیشتر اغتماد به تعبیر می‌آید رها شویم.


اغتماد، به حسب استفاده در برخی آثار و البته دیکشنریِ آبادیس، یعنی؛ رو به سیاهیِ شب رفتن. این دقیقاً عملی است که متقاضی نماد اعتماد، به دلیل سخت‌گیری این سازمان به آن وادار می‌گردد. شاید آن آخر سر که خود در سیاهی رفت، وبسایتش با نمادی کوچک، راهش را رو به روشنی باز کند. 



اما چرا در اخذ یک نماد انصراف بهتر بود؟

این یک انصراف عادی نیست؛ شاید نماد ساماندهی را نیز به زودی از صفحه وب‌سایت پاک کنیم. کاربران ما به writingteam.ir چند سالی می‌‌شود که اعتماد کامل کرده‌اند. اگر همین حالا لازم باشد آمار محرمانه فروش‌مان در آیدی پی را منتشر کنیم، در بدترین حالت، چند ده درصدی بیشتر از نمادهای اعتماد اعطا شده، فروش موفق داشته‌ایم. فروش به کنار، سفارش‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت. در اصل می‌توان این گونه گفت:

اگر لازم باشد از طریق مشتریان خود، مدرک موثقی برای اثبات قابل اعتماد بودن تیم نویسندگی جمع‌آوری کنیم، بدیهی است اگر یک طومار از شهر تهران تا قلب جنگل‌های آمازون چاپ شود.

اگر لازم شد قطعاً این کار را می‌کنیم! به هر حال، چند موردی از دلیل انصراف‌مان در ادامه می‌آید…

تلفن ثابت یا عصر حجر!؟

خط سیمی تلفن پس از رواج ارتباط رادیویی، سال‌هاست در هر جا به فسیل بدل شده. چرا چنین تلفنی می‌بایست الزامی باشد؟ اصلاً فسیل را کنار بگذاریم؛ وبسایتی که دوره‌های آموزشی دیجیتال را می‌فروشد چه نیازی به تلفن ثابت دارد؟ وقتی که یک خط رند کارش را راه می‌اندازد! 
اصلاً فرهنگ خط رند نیز به همین دلیل است که بین مدیران عامل جا افتاده است؛ قیمت آن از راه‌اندازی تلفن ثابت نیز بیش‌تر است، اما در هر جایی می‌شود به آن پاسخ داد. آن کارشناس زحمت‌کش هم لازم نیست فقط در یک اتاق بنشیند و به مشتریان گرامی پاسخ دهد، در هر جا که باشد راحت است.


وظیفه!

به نظر شما سربازی رفتن یک جوان نشان دهنده قابل اعتماد بودنش است؟ این حرف تیم نویسندگی نیست، سایت نماد این را می‌گوید! فرمولش نیز این است: سربازی + اقدام برای نماد + هزینه + تلفن ثابت = نمادی کوچک!


البته پیه بررسی پلیس اماکن و… را نیز باید بر تن مالید که در این فرمول نوعی توان به حساب می‌آید، یعنی در تاریکی رفتن به توان ۱۰.
شاید یک جوان فعلاً شرایط خدمت را نداشته باشد، شاید در کشور دیگری است اما در ایران تجارتش را راه انداخته، شاید یک مشکل حقوقی کوچک دارد و هزاران شایدِ دیگر که حق داشتن یک نماد را از او می‌گیرند…

هزینه!

همه چیز یک تلفن ثابت و سربازی نیست، هزینه هم لازم است تسلیم شود! هزینه‌ای که حکمِ در عمل انجام شده قرار گرفتن را دارد. این یعنی؛ سعی شده نماد اجباری شود (هزاران درخواست برای لغو این اجبار ثبت شده + منبع) تا شخص به اجبار درخواست دهد و به اجبار هزینه دهد تا نماد اجباری را برای نماد دار شدنِ اجباری بدهد.

این همه نماد برای چه؟ ما بندگان نماد نیستم، که بندگان خدای متعالیم، تا ابدیت.

از فرایند طولانی هم باید نوشت شاید! 


به حقیقت این همه‌ی ماجرا نیست، حرف‌هایی هستند که نمی‌توان زد؛ می‌دانید که جالب نیست. اما به راستی چند نقصی که آن بالا آمد، به هیچ وجه قابلیت هضم شدن را ندارند.
اگر حالا نگاهی به کشورهای آن طرفی، یا کمی آن‌ور تر «کفار» بی‌اندازیم، چیزی به اسم نماد و مجوز برای‌شان یک شوخی خنده‌دار است. نه این که کلاه‌بردار نداشته باشند، اما دست کم به همه نیز بدبین نیستند. در واقع قضیه این است؛ شما زمانی که درگاهی به اسم خود می‌گیرید، هر پولی که به درگاه شما وارد شود، از صفر تا صدِ وضعیت آن، قابلیت پی‌گیری را دارد. حال در این میان نماد اعتماد دقیقاً چه می‌خواهد بگوید؟ جلوی کلاهبرداری را چگونه می‌خواهد بگیرد؟ یا مثلاً بگوید: از منظر یک سازمان این وب‌سایت قابل اعتماد است؟ راستش ما قبل از آن که حتی نماد اعتماد وجود خارجی داشته باشد، در این سیستم فعال بودیم. شاید بهتر باشد ما این را در مورد چنین نمادی بیان کنیم…
در نهایت اما، در یک کشور اسلامی که همه ما به نان حلال پایبند و بر سر سفره خانواده خود نان خورده‌ایم، به وطن‌مان عشق می‌ورزیم و سعی داریم به نوبه‌ی خود به هم‌وطنان با عشقِ خود خدماتی ارائه کنیم؛ نماد اعتماد شاید نوعی بدبینی به اعتقادات‌مان، عشق‌مان و میهن‌دوستی ما باشد. اگر نیست، پس چرا اخذ آن از هفت خوان رستم سخت‌تر و راهش پر از موانع بزرگ و عجیب است؟
 اصلا کسی گوش می‌دهد؟